سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 3059480

  بازدید امروز : 21

  بازدید دیروز : 3

جک و لطیفه

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

جک و لطیفه
حسن علی مدنی
پر از جک و لطیفه های زیبا

 

لینک به لوگوی من

جک و لطیفه

 

دسته بندی یادداشت ها

جبهه . جک . جنگ . دفاع مقدس . طنز . لطیفه .

 

بایگانی

لطیفه های از آب گذشته!!!
لطیفه های از آب گذشته 2! !!!!!!
لطیفه های از آب گذشته!!!! 3
لطیفه های از آب گذشته !!!3
بهار 1385
پاییز 1384
تابستان 1384
بهار 1384

 

اشتراک

 

 

لطیفه‏های ورپریده!

نویسنده:حسن علی مدنی::: چهارشنبه 83/10/30::: ساعت 4:21 عصر
ها، ها، ها ...!
 
انگشت درد
بیمار: آقای دکتر! هنوز انگشتم درد می کند.
دکتر: ببینم، مگر نسخه ای را که هفته قبل بهت داده بودم، نپیچیدی؟
بیمار: چرا! پیچیدم دور انگشتم، ولی خوب نشد که نشد!
 
 
یازده
معلم به شاگرد گفت: «بنویس یازده.»
مسعود نوشت یک و به فکر
فرو رفت. معلم گفت: «چرا این قدر فکر می کنی؟»
شاگرد گفت: «می خواهم ببینم که یک دیگر را این طرف یک بنویسم یا آن طرفش!»
 
تقویت مو
روزی مردی به داروخانه رفت و گفت: «یک شیشه داروی تقویت مو می خواهم.»
دارو فروش گفت: «کوچک یا بزرگ؟»
مرد پاسخ داد: «کوچک باشد؛ چون من از موی بلند خوشم نمی آید.»
 
شیر
مادر: مگر بهت نگفتم مواظب سررفتن شیر باش!
دختر: چرا من هم مواظبش بودم، درست سر ساعت هفت و بیست و سه دقیقه سررفت!


  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طنز دفاع مقدس!
    دوباره جک و لطیفه!
    داستان طنز
    اطلاعیه انجمن حمایت از حیوانات نجیب و شریف
    باز هم لطیفه!!!
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: HASSAN ALI

    Forecast | Maps | Radar