سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 3057352

  بازدید امروز : 2

  بازدید دیروز : 3

جک و لطیفه

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

جک و لطیفه
حسن علی مدنی
پر از جک و لطیفه های زیبا

 

لینک به لوگوی من

جک و لطیفه

 

دسته بندی یادداشت ها

جبهه . جک . جنگ . دفاع مقدس . طنز . لطیفه .

 

بایگانی

لطیفه های از آب گذشته!!!
لطیفه های از آب گذشته 2! !!!!!!
لطیفه های از آب گذشته!!!! 3
لطیفه های از آب گذشته !!!3
بهار 1385
پاییز 1384
تابستان 1384
بهار 1384

 

اشتراک

 

 

طنز دفاع مقدس!

نویسنده:حسن علی مدنی::: چهارشنبه 89/1/4::: ساعت 7:29 عصر

سلام بر شما!

حالا که بعد از یه مدت طویل و مدیدی وبلاگم رو به روز کردم گفتم در یک حرکت نمادین "لطیفه های دفاع مقدس" بنویسم.

ایشا الله خوشتون بیاد.                             نظر یادتون نره! 

256 بفرستید 

برای اینکه شناسایی نشیم  تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.کد رمز آب هم 256 بود.من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 256  بفرستید.اما خبری نشد .بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات 256تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت.

همه برن سجده..!!! 

شب سیزده رجب بود. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.

بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود. تعجب کردم! همچین ذکری یادم نمی آمد! خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند. هر چه صبر کردیم خبری نشد. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.

بچه ها منفجر شدند از خنده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیو هدیه کردند!

 

اخوی عطر بزن 

شب جمعه بود

بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل

چراغارو خاموش کردند

مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی

زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت

یه دفعه اومد گفت اخوی بفرما

عطر بزن ...ثواب داره

- اخه الان وقتشه؟

بزن اخوی ..بو بد میدی ..امام زمان نمیاد تو مجلسمونا

بزن به صورتت کلی هم ثواب داره

بعد دعا که چراغا رو روشن کردند

صورت همه سیاه بود

تو عطر جوهر ریخته بود...

بچه ها م یه جشن پتوی حسابی براش گرفتند..

 

 پلنگ صورتی

شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .

نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!)

معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته

 

 

 

منبع: طنز جبهه

 



  • کلمات کلیدی : طنز، دفاع مقدس، جبهه، جنگ، لطیفه، جک

  • دوباره جک و لطیفه!

    نویسنده:حسن علی مدنی::: جمعه 87/11/25::: ساعت 10:59 صبح

    سلام بر خوانندگان محترم

    شرمنده همه‏ی اونایی هستم که نظر دادن برای تبادل لینک...  آخه من امسال کنکور دارم (التماس دعا!) وقت نمیکنم زیاد به وبلاگ خودم هم سر بزنم حالا چه جوری بیام وبلاگ شما رو ببینم وتبادل لینک کنم. البته بیشتر سایت و وبلاگایی که درخواست تبادل لینک دارن  مشکل شرعی دارن!!! 

     من کلا حال نمیکنم که برای ترکا، لرها، رشتی ها و ... جک بگم  برا همین به جای همه این‏ها از غضنفر استفاده میکنم! (شما میتونید نظر بدید یه چیز دیگه به جاش بگم)

      نظر یادتون نره!

    حالا بریم سر اصل مطلب

    اسب هنرمند

    یه اسبه زنگ میزنه سیرک میگه با مدیر سیرک کار دارم . گوشی رو میدن به مدیر

    سیرک اسبه بهش میگه آقا من کار میخوام   مدیره میگه کار نیست    اسبه همینطور اصرار

    میکنه   مدیر هم انکار تا آخرش مدیره میگه کشتیمون حالا چه کار بلدی؟

    اسبه میگه احمق دارم باهات حرف میزنم!

     

    به غضنفر میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من 3 بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید!

     

    غضنفر آهنگ خالی گوش می کرده میزنه زیر گریه میگن چرا گریه می کنی؟ با بغض میگه آخه خوانندش لاله!

      

    میخه میفته تو آب زنگ می زنه در میره!

      

    غضنفر با ماشینش تو برفا گیر می کنه زنجیر نداشته سینه می زنه!

      

    غضنفر میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!

     

    غضنفر زمین میخوره، برای اینکه تابلو نشه تا خونه سینه خیز میره!

     

    غضنفر از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!

     

    به غضنفر می گن چرا قرصات رو سر وقت نمی خوری ؟

    میگه : می خوام میکروبا رو غافل گیر کنم.

     

    معما

    سقراط می گه یونانیها دروغ گو اند . خود سقراط یونانیه پس سقراط دروغ می گه که یونانیا دروغ گو اند . بنابراین یونانیها راست گو اند پس سقراط راست می گه که یونانیا دروغ می گن حالا شما بگین یونانیا راست گویند یا دروغ گو؟

     

    صندوقچه‌ای بهر دلت خواهم بود
    دریا بشوی تو، ساحلت خواهم بود
    ای یار! تو گر قایق عشقم باشی
    من هم ملوان زبلت خواهم بود!

    نظر یادتون نره!



  • کلمات کلیدی :

  • داستان طنز

    نویسنده:حسن علی مدنی::: سه شنبه 86/5/23::: ساعت 7:6 عصر

    واقعا معذرت می‏خواهم که به نظراتتون جواب ندادم آخه بیشترشون درخواست تبادل لینک بود، ولی سعی می‏کنم از این به بعد به نظراتتون رسیدگی کنم!

    ماجرای طنز

    روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

    گیرنده : همسر عزیزم

    موضوع : من رسیدم

    میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه  !!



  • کلمات کلیدی :

  • اطلاعیه انجمن حمایت از حیوانات نجیب و شریف

    نویسنده:حسن علی مدنی::: شنبه 85/12/12::: ساعت 9:0 صبح
    انجمن حمایت از حیوانات نجیب و شریف اهلی و وحشی خانگی و غیر خانگی ( کوچگی - خیابانی - بیابانی - کوهستانی - جنگلی - رودخانگی - دریایی - صحرایی - هوایی و غیره و غیره و غیره) هرگونه استفاده ابزاری (برای حمل و نقل) از هر گونه قاطر، اسب، یابو ، الاغ، کره خر، شتر و غیره را برای طی طریق در کوره راه های زندگی اکیداً ممنوع و قدغن اعلام کرده است و مرتکبین به این گونه اعمال را وعده به کیفری سخت و مجازاتی سنگین داده است. متن اطلاعیه به شرح زیر است:
    برای خواندن اطلاعیه ادامه مطلب را کلیک کنید. ادامه مطلب...

  • کلمات کلیدی :

  • باز هم لطیفه!!!

    نویسنده:حسن علی مدنی::: چهارشنبه 85/12/9::: ساعت 7:45 عصر

    سلام من واقعا معذرت میخواهم که 9ماه است به روز نشده ام! اما من تصمیم دارم زین پس حداقل ماهی یک بار به روز شوم.
    از نظرات امیدوارکننده شما متشکرم!!!

    نوشته های از آب گذشته!!!!

    جکهای ملانصرالدین

    ملا در بالای منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضی است بلند شود. همه ی مردم بلند شدند جز یک نفر. ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضی هستی؟ آن مرد گفت : نه ... ولی زنم دست و پامو شکسته نمی تونم بلند شم!


    یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند. موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند. به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت!

    لطیفه

    مردی که در و پنجره می ساخت رفته بود خواستگاری، پدر عروس پرسید : آقا داماد چه کاره اند؟ داماد خواست کلاس بذاره گفت : من ویندوز نصب می کنم!!!

    غضنفر رو برای اولین بار می برند توی هلی کوپتر ، توی آسمان از سمت چپی اش می پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف می گه : نه. از سمت راستی اش می پرسه شما گرمتونه ؟ اون یکی هم می گه نه. بعد غضنفر بلند می گه : آقای خلبان هیچ کس گرمش نیست. اون پنکه سقفی رو خاموشش کن (پره های هلی کوپتر!)

    یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیمارستان می اندازه . خلاصه رئیس بیمارستان رو تو یه بن بست گیر میاره. رئیس بیمارستان با ترس می گه از جون من چی می خوای ؟ دیوونه هه می ره با دست بهش می زنه می گه حالا تو گرگی!





  • کلمات کلیدی :

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    طنز دفاع مقدس!
    دوباره جک و لطیفه!
    داستان طنز
    اطلاعیه انجمن حمایت از حیوانات نجیب و شریف
    باز هم لطیفه!!!
    [عناوین آرشیوشده]


    [ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

    ©template designed by: HASSAN ALI

    Forecast | Maps | Radar