• وبلاگ : جك و لطيفه
  • يادداشت : لطيفه هاي از آب گذشته!!! جديد! جديد!
  • نظرات : 43 خصوصي ، 168 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     
    + دخى 
    سلام
    هيچى
    + ص 

    + محبوبه از كويت 
    وقتي حاجيان به شيطان سنگ مي زدند، شيطان مي خنديد و مي گفت:
    اين جماعت که امروز به من سنگ مي زنند، برسند تهران به من زنگ مي زنند!ً??
    + مهران 
    وقتي حاجيان به شيطان سنگ مي زدند، شيطان مي خنديد و مي گفت:
    اين جماعت که امروز به من سنگ مي زنند، برسند تهران به من زنگ مي زنند!
    + سپيد 
    لطيفه هاي جديد بذاريد بعضي هاش خوب بود بعضي هاهم تکراري و
    + ساسان 

    بيش از حد مسخره ايد.واقعا برايتان متاسفم.داش باشوزا


    + يه نفر 
    خووووووووووووووووووووووووب بود
    سلام جوکهات بد نبود
    بامــــــــــــزه ميخواي؟
    بيا تو اين وبلاگ:
    bamaze.rozblog.com
    + ms 
    اين جوك ولطيفه ها زمان خودش جالب بوده
    + گگ 

    شب بود وخورشيد به روشني ميدرخشيد پيرمردي جوان يكه و تنهاهمراه خانواده در سكوت گوشخراش شب قدم زنان ايستاده بود.

    ترياكيه كنار خيابون واستاده بود داد ميزد:تاكشي تاكشي
    تاكسيه هفت هشت متر جلوتر واميسته ترياكيه ميگه: لامشب اونجا كه وايشادي مقشدم بو

    دبه يه نفر ميگن داري پدر ميشي گفت به زنم نگيد ميخوام غافلگيرش كنم.

    اصفهانيه به بچش مي گه برو 2تا نون از همسايه بگير بچه مي ره مي ياد مي گه نداد .اصفهانيه مي گه : عجب همسايه خسيسيه برو از يخچال خودمون بيار

    طرف داشته احوالپرسي ميکرده ميگه: حالا ما تلفن نداريم شما نبايد يه زنگ به ما بزنيد؟

    + پرناز 
    من كه مثل اين عزيزان نمكدون نيستم ولي با اين حال ممنون كه به فكر ما بي كار ها هم هستيد
    + چي ميگي 

    چيكميگي

    + شيوا 
    واقعا دوستم شادي درست گفته
    + شادي 

    همش جك هاي ابدوخياري

       1   2   3   4   5    >>    >