آبادانيه نشسته بوده لب استخر يارو ميره کنارش ميگه داداش تو اينجا چي ميخواي العان 3 ساعت نشستي لب استخر هي بِ آب نگاه ميکني جريان چيه آبادانيه ميگه : ها ولک بنازم به اين نفس . ايوالله به اين نَفَس . العان 3 ساعت عبدالله رفته زير آب هنوزَم کَم نياوُرده.