بچّه تهرونيه ترکرو سوارميکنِه به رفيقاش ميگه: ميخوام يه خورده اذيّتش کنم - بعد به ترکه ميگه ميخوام يه جوري رانندگي کنم شلوارتُ خيس کني - ترکه ميگه: عُمرا - بعد ميرن تو يه کوچه بن بست تهرونيه گاز ِ ماشينو ميگيره مستقيم ميره سَمتِ ته کوچه بعد به ترکه ميگه: هان چي شُد جاتُ خيس کردي – ترکه ميگه نَ عُمرا- بعد بيشتر گاز ميده ميگه حالا چي – ترکه ميگه نَ بعد تهرونيه قاطي ميکنه پدال گازُ تا آخر فشار ميده سرعت ميره رو 180 تا ميگه لامذهب هنوز جاتو خيس نکردي – تُرکه ميگه نَ – بعد يک متر مونده بود بُخورن به ديوار ترکه ميگه ايلده العان شاشيدم به خودم - تهروني ميگه مادرقهوه العان بريني هم ديگه فايده نداره.